ماجراهای شرکت در کلاس آنلاین
از واحد پشتیبانی آموزش فرهنگسرا تماس میگیرم. شما ساعت نه صبح کلاس آنلاین دارید. خواستم اطلاع بدم تا کلاس رو از دست ندین. لطفاً اگر برای ورود به کلاس مشکل داشتین، با همین شماره تماس بگیرین.
ساعت هشتونیم صبح بود که گوشیام زنگ خورد. صدای مهربانی از پشت گوشی گفت: «سلام. روز بهخیر. از واحد پشتیبانی آموزش فرهنگسرا تماس میگیرم. شما ساعت نه صبح کلاس آنلاین دارید. خواستم اطلاع بدم تا کلاس رو از دست ندین. لطفاً اگر برای ورود به کلاس مشکل داشتین، با همین شماره تماس بگیرین.»
تشکر کردم و توی دلم گفتم: «خدا خیرت بده! اگه زنگ نزده بودی، تا ظهر خواب بودم و کلاس رو از دست میدادم.»
اینترنت گوشی را روشن کردم. چند تا پیام جدید داشتم. در یک گروه جدید به نام آموزش آنلاین عضوم کرده بودند و توضیحاتی درخصوص ورود به کلاس داده بودند، بههمراه یک موشنگرافی آموزشی. مربی کلاس هم عضو بود و شمارهاش را گذاشته بود که اگر سؤال یا اشکالی داشتیم بپرسیم.
۵ دقیقه مانده بود به شروع کلاس. گوشیام زنگ خورد. همان خانم مهربان بود. پرسید مشکلی برای وصل شدن ندارم؟ نوع اینترنتم را پرسید و یک لینک برایم فرستاد که شامل چندین نرمافزار و همینطور چند گیگ اینترنت رایگان بود، و گفت: «این بستۀ خدمات کلاسهای آنلاین ماست. برای نصب و استفاده از هرکدام سؤال داشتید، در خدمتم.»
کلاس شروع شد. در یک فضای ساکت! مربی کلاس در یک فضای مجهز به بُرد و میکروفون و یکعالمه نوار ابزار، سرفصلها را تایپ کرد و با کمک اسلاید توضیح داد. عکس تکتک هنرجوها قابلرؤیت بود و مکالمه درصورت هماهنگی با مربی امکانپذیر بود. در بخش پایین فضای آنلاین، سؤالات را میتوانستیم تایپ کنیم و امکان ذخیرۀ کلاس هم فراهم بود. کلاس بدون یک ثانیه قطع شدن اینترنت، تا لحظۀ آخر ادامه داشت. امکان گفتوگوی عمومی این فرصت را داد تا ۵ دقیقۀ پایانی، همه درخصوص مباحث نظر بدهیم و با هنرجویان دیگر آشنا بشویم. در تمام مدت کلاس، هنرجوها با دقت گوش میدادند و با کسب اجازه، گاهی سؤال میپرسیدند و حتی از کلاس حضوری هم منظمتر بود. تمام مطالبی را که مربی در بُرد نوشته بود ذخیره کردم. خیالم راحت بود که با آرشیو صوت و تصویر، دورۀ پرباری خواهم داشت و فکر کردم به دوستانم هم حضور در این کلاس را پیشنهاد بدهم.
کلاس تمام شد و یک دقیقه بعد گوشیام زنگ خورد و همان صدای مهربان از کیفیت کلاس پرسید و گفت: «یادتون باشه ترم بعد برای کسانی که از کلاسهای آنلاین استقبال کردند، ثبتنام با ۳۰درصد تخفیف صورت میگیره و بهازای هر کسی که برای ثبتنام معرفی کنید هم به تخفیف شما اضافه میشه.»
در این فکر بودم که اگر مریم و مینا و سمانه و زهرا و سارا را راضی کنم، تقریباً کلاس برایم رایگان درمیآید و میتوانم با خیال راحت، ترم بعد ثبتنام کنم و این فرصت را از دست ندهم، که با صدای مادرم از خواب پریدم.
«بگیر بخواب! از فرهنگسرا زنگ زدن، بهخاطر نقص فنی، کلاس این هفتهتون تشکیل نمیشه.»
گفتم: «صداش مهربون بود؟»
«بد نبود، فقط یهکم عجله داشت.»
پتو را تا جاییکه میشد کشیدم روی سرم و دلم خواست خوابم ادامه پیدا کند و آن خانم مهربان زنگ بزند و خبر بدهد که بهخاطر از بین رفتن ویروسها و برطرف شدن خطر، کلاسها از هفتۀ بعد حضوری تشکیل میشوند و من دوباره بروم سر کلاس، و سر راه به کتابخانه و نگارخانه سر بزنم و از بازارچۀ هنری، یکعالمه چیزهای قشنگ بخرم.
دیدگاه بگذارید