زکات علمی که آموختم، کمک به یادگیری کودکان محروم است

زهرا پیرهادی، مربی پیش‌دبستان خانۀ کودک در فرهنگسرای سرو، یکی از همین مربیان است که در این راه قدم برداشته‌ و با مهربانی هرچه تمام‌تر برای کودکان مناطق محروم تهران به‌صورت داوطلبانه تدریس می‌کند.

به گزارش روابط عمومی موسسه آموزش شهر، تابه‌حال به این فکر کرده‌اید که شاید افراد بسیاری در جامعه باشند که مانند سایرین، از امکانات سادۀ‌ تحصیل که حق همۀ انسان‌هاست، محروم هستند؟

بیشتر این عزیزان، بزرگ‌ترین حسرت زندگی‌شان نشستن و آموزش دیدن، پشت همان نیمکت‌هایی است که من و شما به‌سادگی پشت آن‌ها می‌نشستیم و درس می‌خواندیم و خیلی‌هایمان حتی از آن‌ها فراری بودیم و قدر آن‌ها را نمی‌دانستیم، درحالی‌که آن نیمکت‌ها برای بسیاری از محرومین کشور، آرزویی دست‌نیافتنی بوده و هست…

متأسفانه در چندقدمی شهرمان شاهد مناطق محرومی هستیم که حتی از ابتدایی‌ترین امکانات بهداشتی، فرهنگی و تحصیلی برای کودکان و نوجوانان محروم هستند. کودکان در این مناطق به‌دلیل نبود امکانات و تجهیزات و نبود میز و نیمکت و گاهی حتی معلم و مربی‌ای برای تدریس، خیلی کم پیش می‌آید که فرصت درس خواندن و بهره‌گیری از مهارت‌های اجتماعی و فرهنگی را پیدا ‌کنند.

اما همیشه با وجود کمبود امکانات، باز هم هستند کسانی که با مهربانی و بی هیچ چشم‌داشتی به‌صورت داوطلبانه به تدریس در این مناطق می‌پردازند و امید به آینده را در قلب این کودکان و نوجوانان، روشن می‌کنند. جلوه‌های مهر و ایثار معلمان این مرزوبوم کم نبوده و نیست، جهادگرانی که با مجاهدت و مهرورزی، روزنه‌های روشنایی را در ذهن و جان دانش‌آموزان گشوده‌اند.

زهرا پیرهادی، مربی پیش‌دبستان خانۀ کودک در فرهنگسرای سرو، یکی از همین مربیان است که در این راه قدم برداشته‌ و با مهربانی هرچه تمام‌تر برای کودکان مناطق محروم تهران به‌صورت داوطلبانه تدریس می‌کند.

وی که مدتی است به‌عنوان مربی جهادگر، وقتش را درراستای کمک به دانش‌آموزان محروم صرف نموده، با وجود دشواری‌های زیاد در مسیر آموزش این دانش‌آموزان، همچنان با روحیه‌ای شاد و پرانرژی از عشق و علاقۀ فراوان خود برای کار کردن و بودن در کنار چنین کودکانی سخن می‌گوید.

این مربی که بیشتر دانش‌آموزانش از اقشار آسیب‌دیده و کودکان و نوجوانان محروم در مناطق و روستاهای اطراف تهران هستند، می‌گوید: «انگیزۀ درونی برای کمک به دانش‌آموزان و والدین آن‌ها که همواره نگران آیندۀ فرزندانشان هستند و همچنین اعتقاد و باور قوی به کارم موجب شده که درطول این سال‌ها، هرگز از انتخاب شغلم پشیمان نباشم، زیرا ما به‌عنوان عضوی از جامعه در قبال همدیگر مسئول هستیم. ما می‌توانیم با انجام فعالیت‌های داوطلبانه به بهبود شرایط این کودکان و حتی اولیاء آن‌ها، هرچند کم، کمک کنیم. پس نباید بی‌تفاوت نباشیم.»

وی معتقد است: «اگر ما در سازمان فرهنگی‌هنری کار می‌کنیم، پس باید فعالیت‌هایمان درراستای فرهنگ‌سازی و آموزش همشهریانمان باشد. همچنین همۀ ما درطول زندگی‌مان از حضور مربی، معلم و یا استادانی بهره برده‌ایم و امروز وظیفه داریم با کمک به کسانی که محروم از این امکانات هستند، زکات علم و نعمت‌هایی را که در اختیار داریم بپردازیم.»

این مربی دلسوز که عاشقانه برای بالا بردن سطح آگاهی و مهارت دانش‌آموزانش تلاش می‌کند، از فضای متفاوت تدریس این کودکان می‌گوید: «ما به‌خاطر شرایط کرونا در فضای باز به کودکان آموزش می‌دهیم و آن‌ها در کنار آموزش‌های تحصیلی، مهارت‌های مختلف حرفه‌ای و اجتماعی و فرهنگی را می‌آموزند. همچنین برای آن‌ها برنامه‌های متنوع ورزشی، هنری و خلاقیت تدارک می‌بینیم. حتی در ماه رمضان برنامه‌های مختلفی برای بچه‌ها و حتی خانواده‌هایشان درنظر گرفته‌ایم؛ مانند برگزاری کلاس‌های قرآنی و حتی آموزش وضو و…»

پیرهادی با اشاره به نحوۀ فعالیت جهاد علمی و عملی این گروه در این مناطق می‌افزاید: «این برنامه‌ها در قالب یک گروه چندنفره اجرا می‌شود و افرادی با تخصص‌های مختلف در این گروه دیده می‌شوند. در هر بار سر زدن به این مناطق، قبل از اینکه برویم، برنامه‌ریزی می‌کنیم و با هدف پیش می‌رویم. به‌جز مسائل آموزشی، حل و آموزش موارد بهداشتی و تربیتی درراستای ارتقاء بچه‌ها، آموزش‌هایی در حوزۀ کارآفرینی و حتی ساخت‌وساز جهادی نیز انجام می‌شود. حتی گاهی بسته‌های غذایی بین خانواده‌های آنان توزیع می‌شود و گاهی با هزینۀ شخصی برای بچه‌ها هدیه‌ای تهیه می‌کنیم.»

خانم پیرهادی اضافه می‌کند: «اینجا از کودکان و نوجوانان نه‌تنها هزینه‌ای دریافت نمی‌کنیم، بلکه کمک‌هایی نیز در قالب جایزه به همۀ دانش‌آموزان اهدا می‌کنیم.»

این مربی خانۀ کودک از نحوۀ ارتباط‌گیری خود با کودکان و والدین‌شان در روزهای نخستِ کار در این مناطق می‌گوید: «از روزهای آغازین که کار را شروع کردیم، بچه‌ها هیچ واکنشی نسبت به برنامه‌های آموزشی نشان نمی‌دادند، اما الان بعد از گذشت زمان، منضبط شده‌اند و هر روز و هر هفته مشتاق چیزهای جدید برای یادگیری هستند و از حالت خنثی بودن خارج شده‌اند. عکس‌العمل خانواده‌ها در ابتدای کار نیز جالب بود؛ یعنی اصلاً عکس‌العملی نداشتند، نه مثبت و نه منفی. اما بعد که با گروه آشنا شدند، خیلی خوششان آمد و علاقمند شدند، تا حدی‌که حتی الان بعد از هر بار سر زدن به این مناطق، موقع خداحافظی، مادران به‌همراه فرزندانشان برای رفتن ما گریه می‌کنند و با بغض از ما خداحافظی می‌کنند و اگر فاصلۀ زمانی رفتن‌مان زیاد شود، گلایه می‌کنند.»

این مربی جهادگر با ابراز خوشحالی فراوان می‌گوید: «ما از این رفتارها انرژی می‌گیریم؛ از اینکه کودکان و والدین‌شان ‌اینقدر مشتاق یادگیری هستند و با صبوری و حوصله و با امکانات کمِ آموزشی، ما را همراهی می‌کنند. ما هیچ‌وقت با عکس‌العمل منفی خانواده‌ها مواجه نشدیم و شاهد این هستیم که هر دفعه نسبت به دفعۀ قبل، بچه‌ها پیشرفت بیشتری دارند، که باعث دلگرمی ما می‌شود و شاهد هستیم که چقدر مسائل بهداشتی و تربیتی وارد زندگی‌شان شده است.»

زهرا پیرهادی مربی جهادگر سازمان فرهنگی‌هنری، در پایان می‌گوید: «من حس خوبی دارم وقتی می‌بینم بچه‌ها در حال رشد و پیشرفت هستند. بچه‌هایی که در این مناطق هستند احتیاج دارند که یکی در کنارشان باشد تا شادی کردن و کار گروهی را به آن‌ها یاد بدهد و وقتی یاد می‌گیرند، می‌‌بینیم که چطور زندگی خود و حتی خانواده‌هایشان را به‌لحاظ فرهنگی و اجتماعی و عاطفی دچار تغییر مثبت می‌کنند. من خدا را شکر می‌کنم که می‌توانم زندگی کودکی را که در مسیر پوچی و بی‌هدفی قرار گرفته است تغییر دهم، حتی اگر این تغییر به‌اندازۀ سر سوزنی باشد.»

دیدگاه بگذارید