باید ذهنیت خانوادهها را اصلاح میکردیم
فرهنگسرای خاوران در سال ۱۳۹۹ با شش هزار و هشتاد و هفت مخاطب و درآمدی بالغبر ششسصد و چهل و پنج میلیون تومان، این باور را به یقین تبدیل کرد که با مدیریت بحران میتوان برندۀ میدان بود. این آمار، فرهنگسرای خاوران را در صدر مراکز دیگر قرار داد و ما مشتاق شدیم تا راز این موفقیت را از زبان مسئول آموزش این مرکز بشنویم
مثل یک شوک ناگهانی، کرونا همۀ ما را غافلگیر کرد. ما را در شرایطی قرار داد که تابهحال با آن روبهرو نشده بودیم. بسیاری از مشاغل با چالشهای جدی روبهرو شدند و در این میان، آن دسته که سروکارشان بهطور مستقیم با مردم بود، آسیب جدی دیدند. تابلوی ورود ممنوعی که کرونا بهشکل نامحسوس در همهجا نصب کرده بود، کار خیلیها را با مشکل مواجه کرد. در این بین مؤسسات و مراکز آموزشی که از یکسو دغدغۀ درآمدزایی و از سوی دیگر وظیفۀ آموزش به شهروندان را داشتند، بیشتر از دیگران با این چالش دستوپنجه نرم کردند. ولی تجربه ثابت کرده است که همیشه برد با کسانی است که تهدیدها را به فرصت تبدیل کردهاند. آنها معجزه نمیکنند و تکنیک یا پول بیشتری هم نسبت به بقیه ندارند، اما با مدیریت بحران و بهکارگیری روشهای مؤثر، تهدیدها را واقعاً به فرصت تبدیل میکنند. شاید این جملۀ قصار خیلی کلیشهای باشد، اما وقتی کسانی به آن جامۀ عمل میپوشانند، جملهای دلنشین میشود و ما در فرهنگسرای خاوران خوشبختانه شاهد بودیم که تهدید کرونا هم با مدیریت به فرصت تبدیل میشود!
فرهنگسرای خاوران در سال ۱۳۹۹ با شش هزار و هشتاد و هفت مخاطب و درآمدی بالغبر ششسصد و چهل و پنج میلیون تومان، این باور را به یقین تبدیل کرد که با مدیریت بحران میتوان برندۀ میدان بود. این آمار، فرهنگسرای خاوران را در صدر مراکز دیگر قرار داد و ما مشتاق شدیم تا راز این موفقیت را از زبان مسئول آموزش این مرکز بشنویم:
لطفاً خودتان را معرفی کنید و از سابقۀ کارتان در واحد آموزش برایمان بگویید.
* زهرا میهنیار هستم، مسئول آموزش فرهنگسرای خاوران. ۲۰ سال سابقۀ کار در واحد آموزش سازمان در مراکز مختلف دارم. پیش از این در منطقۀ ۴ بودم و حالا یک سال و نیم است که در فرهنگسرای خاوران خدمت میکنم.
از کلاسهای مجازی بگویید، از مشکلات و چالشهایی که در کلاسهای مجازی داشتید!
*ما از بهار ۱۳۹۹ کلاسهای مجازی را افتتاح کردیم و طی جلسات متعددی که با هنرجویان و خانوادهها داشتیم، توانستیم مخاطبان قبلی را حفظ کرده و در عینحال مخاطب جدیدی هم جذب کنیم. مهمترین کار ما این بود که ذهنیت خانوادهها را راجع به کلاسهای مجازی مثبت کردیم. بسیاری از خانوادهها فکر میکردند کلاسهای مجازی هزینۀ سنگینی ازنظر اینترنت برایشان بههمراه میآورد و یا بعضیها نسبت به کیفیت کلاسهای مجازی اعتماد لازم را نداشتند. بسیاری از افراد نحوۀ کار در کلاسهای مجازی را بلد نبودند و میترسیدند که نتوانند استفادۀ لازم را از کلاسها ببرند. خیلیها با نحوۀ ثبتنام و نحوۀ حضور در کلاس آشنا نبودند. گاهی حتی با مواردی برخورد داشتیم که اصطلاحات اولیهای مثل لینک، یا پِیست کردن و یا کلیک کردن را نمیشناختند. خب در ابتدا مشکلات زیاد بود. اما ما با برنامهریزی و پیگیری گامبهگام برنامهها را پیش بردیم.ـ
از چه راهکارها و ابزارهایی برای جذب هنرجویان استفاده کردید؟
* در ابتدا جلسات توجیهی متعددی برگزار کردیم و سعی کردیم افراد را با محاسن این کلاسها در شرایط فعلی آشنا کنیم. در تمام کلاسها حضور داشتیم و شانهبهشانۀ مخاطبان پیش آمدیم تا به اینجا رسیدیم و کلاسها جا افتادند. با توجه به اختیاراتی که مدیر منطقه در اختیارمان گذاشت، توانستیم جلسات توجیهی برگزار کنیم، همچنین درخصوص تخفیف به هنرجویان و درصد حقالزحمۀ مربیان هم اقدامات خوبی انجام دادیم تا بتوانیم شرایط را مدیریت کنیم و همۀ اینها دستبهدست هم دادند تا به نتیجۀ خوبی برسیم.
ابتدا با اسکایپ کار میکردیم و بعد اسکایروم مؤسسۀ آموزش شهر خیلی کمکمان کرد و در حال حاضر هم که هنرجویان با پلتفرمها آشنا شدهاند و خودجوش ثبتنام میکنند.
در حال حاضر با تجربۀ کلاسهای مجازی، فکر میکنید در شرایط عادی هم این کلاسها بتوانند جای کلاسهای حضوری را بگیرند؟
* در هرصورت کلاسهای حضوری جاذبۀ خودشان را دارند و با توجه به اینکه مخاطبان معمولاً از گروه سنی جوان و نوجوان هستند، برای آنها حضور در کنار هم و ایجاد میدان رقابت و تجربۀ با هم بودن، جاذبۀ بیشتری دارد. اما خب در مواردی که راه افراد دور باشد یا شرایط خاص کنونی، کلاسهای مجازی یک راهحل جایگزین است، اما کلاس حضوری لطف دیگری دارد.
خاطرهای از کلاسهای مجازی دارید که در ذهنتان مانده باشد؟
* راستش را بخواهید اتفاقهای جالب درطول برگزاری کلاسها مجازی زیاد رخ داده که طبیعی هم هست، چون همه در حال محک زدن این فضا بودند. یادم میآید یکبار یکی از هنرجویان برای حضور در کلاس به واحد آموزش مراجعه کرد. از او خواستیم که گوشیاش را بدهد تا او را وارد کلاس کنیم، اما او گفت گوشیاش را نیاورده است و فکر کرده ما خودمان برای حضور در کلاسها به همه گوشی میدهیم. باورمان نمیشد، اما خب من گوشی خودم را به او دادم تا جلسۀ کلاس را از دست ندهد و در یک ساعتِ تشکیل کلاس، گوشیام دست هنرجو بود. یا مواردی که افراد به ما مراجعه میکنند که نمیتوانند در کلاس وارد شوند و بعد از کلی تلاش و امتحان کردن چندبارۀ همهچیز، تازه متوجه میشویم که اصلاً ثبتنام نکردهاند. از ایندست اتفاقات زیاد بوده و گاهی همچنان هست، اما مهم این است که رفتهرفته کمرنگتر شده و به لطف خدا و تلاش همۀ همکاران، آمار رشد چشمگیری داشته است.
گفتوگو با خانم میهنیار به پایان میرسد، اما این آغاز راهی نوین برای کلاسهای آموزش است که با ایجاد تسهیلات و بهروز شدن بیشتر و بهرهمندی از راهکارهای مؤثر، خانۀ امن شهروندان برای آموختن باشند.
دیدگاه بگذارید