استادی که از طبیعت الگوبرداری می کند

مرحمت بنیادپور، استاد پیشکسوت قلاب‌بافی، اهل مراغه است و از دامنۀ کوهستان سهند آمده و در کارهایش هم ردّی از طبیعت مشهود است. وی یکی از مربیان برجسته و تجلیل شده سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است.

حرف زدنش شبیه هنرش است؛ یکی زیر و یکی رو؛ با طمأنینه! انگار می‌خواهد یک رج مرتب و بی‌نقص را به رج بعدی برساند؛ آرام و صبور، آنقدر صبور که بارها و بارها، شاید صدبار میل قلاب‌بافی را از زیر و روی نخ‌ها مثل مسافری که نقشۀ راه را به‌دست دارد، گذرانده تا به مقصد برساند. حالا مقصد گاهی یک لباس نوزادی است، گاهی یک رومیزی و گاهی یک تن‌پوش زنانه!

خانم مرحمت بنیادپور، استاد پیشکسوت قلاب‌بافی، اهل مراغه است و از دامنۀ کوهستان سمند آمده و در کارهایش هم ردّی از طبیعت مشهود است. از کودکی، وقتی ۹ ساله بوده، با دیدن قلاب‌بافی دختران همسایه، فقط با دیدن شروع کرده به بافتن کرده است. گویی شاعری است که نخ و قلاب، کلمات او هستند و شعر او بافته‌ای با ردیفِ هنر! مادرش نخستین‌بار برای او میل بافتنی و نخ خریده است و او نخستین بافتنی‌اش را در ۹ سالگی بافته است؛ یک رنگین‌کمان!

بگذارید از ابتدای گفت‌وگوی‌مان شروع کنم: وقتی از ایشان پرسیدم چطور وارد عرصۀ آموزش قلاب‌بافی شده است؟ او با همان آرامشی که به آن اشاره کردم، گفت: «همسرم کارشناس سازمان فنی و حرفه‌ای بود. بارها از او خواسته بودم برای آموزش مرا معرفی کند و هر بار نشد. یک روز نمونۀ کارهایم را برداشتم و بردم به سازمان. آنقدر خوش‌شان آمد که بعدازظهرِ همان روز مشغول تدریس شدم. ۹ سال در سازمان فنی‌ و حرفه‌ای آموزش دادم و بعد از تعطیلی کلاس‌های سازمان فنی و حرفه‌ای، تلفنی به من شد و از من خواستند به شهرک شهید فکوری بروم که هم چندین رشته را آموزش می‌دادم و هم اینکه آنجا  مسئول شدم.»

سپس از خانم بنیادپور درخصوص نحوۀ آشنایی‌شان با سازمان و فرهنگسراها پرسیدم. او بعد از اینکه از چندین همکار یاد کرد، گفت: «من کارم را در سال ۹۰ با فرهنگسرای سرو و سپس شفق آغاز کردم. در سازمان فنی و حرفه‌ای، افراد برای آموزش حرفه‌ای و دریافت گواهی‌نامه سر کلاس‌ها می‌آمدند، اما در فرهنگسراها بیشتر جنبۀ آموزش وجود دارد و کسانی ‌که به کلاس می‌آمدند، برای سرگرمی و به‌اصطلاح برای دل خودشان بود. کلاس‌ها پربار بود و به‌صورت مرتب برگزار می‌شد.»

از شاگردانش می‌پرسم و نحوۀ ارتباطشان. او جمله‌ای می‌گوید که فقط از زبان یک استاد می‌توان شنید:«نسبت به تک‌تک شاگردانم احساس مسئولیت می‌کنم» و ادامه می‌دهد: «در تمام دوران تدریس و آموزش، فقط قلاب‌بافیِ صرف به آن‌ها یاد نداده‌ام، سعی کرده‌ام نگاهم فقط نگاه مربی صرف نباشد، با آن‌ها همدل می‌شدم و سعی می‌کردم تا جایی‌که تجربیاتم اجازه می‌داد، به آن‌ها برای تحکیم ارتباط بهتر با عزیزان‌شان مشاوره بدهم. گاهی آشپزی یادشان می‌دادم و سعی می‌کردم درس من برای آن‌ها آرامش به ارمغان بیاورد. در بین شاگردانم گاهی شاگردی بود که بیمار بود یا مشکلی داشت که با هنر قالب‌بافی آرام می‌شد. یک‌بار همسر یکی از شاگردان بیمارم به او گفته بود: «با این قلاب‌بافی، دیگر وقتی برای مریض شدن نداری!» و یا دختری بیقرار شاگردم بود که بعد از چند جلسه، آرامشش را پیدا کرد و مادرش با تعجب می‌گفت: «شما در کلاس‌ها چه می‌کنید که اینقدر دختر من آرام شده است؟» این تأثیرگذاری‌ها برایم خیلی خوشحال‌کننده بود. هنوز با شاگردانم در ارتباطم و بعد از آمدن این ویروس، ازطریق فضای مجازی آموزش می‌دهم و اشکالاتشان را برطرف می‌کنم.»

وقتی‌که درمورد اهمیت هنر قلاب‌بافی در دیگر کشورهای جهان پرسیدم، به خاطره‌ای درخصوص بازدید گروه‌های ژاپنی از هنرهای دستی و هنر قلاب‌بافی اشاره کرد و توضیح داد: «یک‌بار که گروه‌هایی از کشور ژاپن آمده بودند و تعدادی از نمونه‌کارهایم را به آن‌ها هدیه دادم، خیلی خوششان آمد و استقبال بی‌نظیری کردند. رشتۀ قلاب‌بافی در دنیا بسیار حائز اهمیت است و به‌عنوان واحد درسی تدریس می‌شود و گواهینامۀ این رشته نیز در سطح بین‌المللی پذیرفته شده است.»

خانم بنیادپور چندین کتاب در زمینۀ هنرهای دستی تألیف کرده است؛ کتاب‌هایی مانند «شکوفه‌های هنر»، «قلاب‌بافی نوین»، «سرمه‌دوزی» و «خیاطی»، و البته کتاب «استاندارد گل‌های بلندر» که تحویل سازمان فنی و حرفه‌ای داده است. برخی کتاب‌هایش نیز منبع تدریس کلاس‌های درس هستند.

یکی‌ از شاخصه‌های این استاد پیشکسوت، خلاقیت او در الگوگیری از طبیعت است. او طرح گل‌هایی را که در طبیعت می‌بیند، در قلاب‌بافی‌هایش پیاده می‌کند و بسیاری از شرکت‌های صاحب‌نام پوشاک، از طرح‌هایش استفاده می‌کنند.

برایم می‌گوید که دو سال پیش توسط مؤسسۀ آموزش شهر، به‌عنوان استاد پیشکسوت مورد تقدیر قرار گرفته و پرتره‌ای که از چهره‌اش به او اهدا شده را نیز در اتاقش نصب کرده و برایش هدیۀ ارزشمندی است، و من به او می‌گویم به شما نمی‌توان هدیه‌ای ارزشمندتر از هنر خودتان داد. 

گفت‌وگو با این استاد بزگوار که حالا بر فراز پلۀ ۷۴ سالگی زندگی‌اش ایستاده است، مثل شیرینیِ تمام شدن یک لباس قلاب‌بافی ابریشم، شیرین و پر از تجربه بود. گوشی را قطع می‌کنم و یک افتخار به داشته‌هایم افزوده می‌شود؛ افتخار آشنایی با یکی دیگر از استادان مجرب سازمان…

دیدگاه بگذارید